اوج حافظه در سنین ۱۳ تا ۱۶ سالگی است، تا ۱۴ سالگی دختران برای حفظ مطالب، توان و لیاقت بیشتر نسبت به پسران از خود نشان می دهند.
 

حافظه

حافظه انواعی دارد؛ حافظه کوتاه مدت، دراز مدت، حافظه با خاطره شفاهی و فضایی، حافظه حادثه ای (خاطره، زمان ها و مکان ها و زمینه های خاص) و حافظه معنایی (دانش فارغ از محتوا درباره واقعیت ها، زبان یا مفاهیم مانند اینکه تهران پایتخت ایران است)، حافظه روشمندانه و حافظه نظرمندانه و حافظه عادت و حافظه اطلاعاتی و... پویش خاطره (حافظه) به طور معمول سه مرحله دارد، رمز شدن، انباشتن (یا تحکیم) و فراخوانی.
 
برای اینکه یک خاطره جدید در حافظه دراز مدت بایگانی شود، به ساعت ها یا روزها وقت نیازمند است و در مرحله انباشتن به سادگی می تواند پاک شود. در هر صورت به نظر می رسند در زمینه حافظه، دختران بر پسران برتری دارند. براساس برخی گزارش ها زنان دانشجو بهتر از مردان می توانند اسامی افرادی را که برای لحظه ای ملاقات کرده اند، به خاطر آورند و دختران در معلومات و حافظه و هوش اجتماعی از پسران جلوترند.
 

[اوج حافظه]

اوج حافظه در سنین ۱۳ تا ۱۶ سالگی است، تا ۱۴ سالگی دختران برای حفظ مطالب، توان و لیاقت بیشتر نسبت به پسران از خود نشان می دهند.
 
در مورد گسترش خزانه لغات می توان گفت که دختران در مقایسه با پسران، خزانه لغات خود را بیشتر گسترش می دهند و این گسترش در لغات مربوط به رنگ ها، افزایش بیشتری دارد زیرا معمولا آنها به لباس ها و یا فعالیت هایی که مستلزم استفاده از رنگ هاست (.....) علاقه بیشتری دارند؛ درحالی که خزانه لغات پسران در زمینه لغات عامیانه و فحش از دختران افزایش بیشتری دارد».
 
در عین حال برخی گفته اند. گرچه نخستین تحقیقات درباره حافظه، برتری زنان بر مردان را نشان داده است، این نتیجه گیری بر آمار مبتنی نیست و در حافظه عددی، جمله ای و اشکال هندسی، عدم اختلافات قابل توجه بین دو جنس مورد تأیید قرار گرفته است. و نیز، زنان در حافظه فوری بر مردان برترند و مردان در حافظه غیرفوری بر زنان برتری دارند.
 
و نیز «متخصصان افزایش میزان هورمون های زنانه نظیر پروژسترون و استرادیول. (استروژن) در بدن خانم های باردار را عامل اصلی در افزایش یادگیری و عملکرد بهتر مغزی بر حافظه می داند. تأثیر اصلی این دو هورمون زنانه در قسمت هیپوکامپ است که در ایجاد تداوم قوه حافظه نقش دارد.»
 
توانایی ها و مهارت های کلامی
بیشتر متفکران، برتری اندک دختران بر پسران را در زمینه توانایی های کلامی تأیید کرده اند. و این تفاوت از دوران نوزادی شکل می گیرد. در مرحله کودکی، دختران از پسران، نسبت به تعداد یادگیری نخستین کلمات و ساختن جمله ها و ادای رسا و روشن آنها و میزان استفاده کلمات، حفظ خزانه لغات، خواندن و خلاقیت کلامی، نوشتن و هجی کردن و نکات گرامری، برتر به نظر می رسند. آزمون های مربوط به کاربرد زبان و مهارت های کلامی این مطلب را تأیید می کند.
 
این امر در بازی ها و دیگر رفتارهای آنها نیز دیده می شود. دختران با استفاده از توانایی کلامی خود، بیشتر به بازی هایی رو می آورند که بتوانند مهارت های کلامی خود را در آن به کار گیرند ولی پسران به حادثه جویی و بازی های پرتحرک علاقه نشان می دهند. دختران پیش از آنکه بتوانند سخن بگویند، به صحبت های بزرگسالان توجه و واکنش بیشتری دارند و به طور کلی، دختران در رشد زنان ۱ تا ۲ ماه از پسران جلوترند.
 
اختلالات سخن گفتن، میان آنان کمتر است و خواندن را زودتر از پسران می آموزند و در دوره دبیرستان در آزمون های دستور زبان، دیکته و سیالی واژگان، پیشرفته ترند. افزون بر این، تعداد پسران مبتلا به عقب ماندگی از نظر خواندن به ۲ برابر دختران می رسد و لکنت زبان در میان پسران بیش از دختران است.
 

[سن 6 سالگی]

در این میان برخی گفته اند: «در حدود سن ۶ سالگی میزان گویایی و ذخیره لغات پسران و دختران ابتدا با هم برابر و سپس بر دختران پیشی می گیرند» گروهی نیز با توجه به تحقیقاتی نظر داده اند که تفاوت در توانایی های کلامی بین پسران و دختران در مقایسه با سه دهه گذشته کمتر شده است. از این مطلب نتیجه گیزی شده، که ممکن است این تفاوت از عوامل محیطی و زمینه های فرهنگی ناشی شود به بیان دیگر، الگوهای جنسی زن و مرد که در آن خواندن کار زنانه دانسته می شده به این ضعف انجامیده است.
 
این گونه اظهار نظرها با توجه به دلایل فراوانی که برای مهارت های کلامی زنان وجود دارد، درست به نظر نمی آید و مواردی که در آن برابری دو جنس در این زمینه دیده می شود از حد استثنا فراتر نمی رود. «بافت های پیوندی اضافی مغز زن ها که از میلیون ها سلول پیوندی عصبی تشکیل شده اند، بین مرکز احساسات و گفتار در مغز قرار گرفته اند و باعث می شوند مهارت های زبانی دخترهای کوچک قبل از پسرها توسعه یابد».
 
مغز زن طوری سازمان یافته که بتواند به طور مؤثرتر احساسات خود را ابراز کند از این رو صحبت کردن از زن جدا نشدنی می نماید. ولی مرد باید نخست درباره احساساتش فکر کند و آنگاه سخن بگوید، درحالی که یک زن می تواند همزمان حس کند، بیندیشد و حرف بزند. بسیار تفاق می افتد که زنی با صحبت کردن، کشف می کند که چه می خواهد بگوید. مردها پیش از آنکه درباره موضوعی حرف بزنند یا جوابی بدهند یا تجربه ای بدست آورند در آغاز بررسی می کنند و درباره اش می اندیشند.
 
این پدیده ها از آنجاست که زن می تواند همزمان دو نیمکره مغزش را به کار گیرد ولی مردان یا می توانند از مهارت های زبانی نیمکره چپ مغزشان استفاده کنند و یا از مهارت های معنایی و مشکل گشایی نیمکره راست بهره ببرند. در هر صورت این نکته مهم شایان توجه است که برتری زنان در توانایی های کلامی از حد سیالی کلام فراتر نمی رود و در درک کلامی و استدلال به آن (مانند قیاس کردن) دختران بر پسران برتری ندارند. در آزمون های غیرکلامی تفاوت چشمگیری میان دختر و پسر بروز می یابد. این تفاوت همواره (بجز آزمون رمز نویسی) به نفع پسرهاست.
 
همچنین آواگری و توانایی کلامی در دو سال نخست زندگی می تواند عامل پیشگویی مناسبی برای هوشبهر (بهره هوشی) دختران در سال های بعد باشد زیرا هوش دختران باثبات تر از پسرهاست. با افزایش سن در دختران (و نیز در آغاز بزرگسالی) گاهی کاهش در هوشبهر آنها دیده می شود. در مقابل رشد هوشبهر پسران همراه با افزایش سن بیشتر می شود و جالب توجه است که با رشد هوشبهر هم پسران و هم دختران به خصوصیات مردانه گرایش بیشتری می یابند.
 
 
منبع: کتاب زن. سیدهادی حسینی و علی احمد راسخ . صص 227-231، انتشارات امیرکبیر. سوم. 1387.